خرده اندیشه

نوشته‌ها، ترجمه‌ها و اندکی از اندیشه‌های پراکنده‌ی من

خرده اندیشه

نوشته‌ها، ترجمه‌ها و اندکی از اندیشه‌های پراکنده‌ی من

داستانک...

-: "سلام."

-: "سلام، چطوری؟"

-: "احساس تنهایی می‌کردم، واسه همین گفتم یه زنگی بهت بزنم."

-: "که این‌طور. چون احساس کردی نیاز داری با آدمها هم ارتباط داشته باشی؟"

-: "نه. چون می‌خواستم به خودم یادآوری کنم که چرا نیاز ندارم."

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد