ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
مرد پرسید: "این کلید واسه کدوم چراغه؟"
زن گفت: "چه میدونم." و کلید را فشرد. اتفاقی نیافتاد... و دوباره کلید را فشار داد.
جایی... نویسندهای ایدهای به ذهنش خطور کرد... سپس آن را از دست داد.
سکوت بر کوهستان چیره شده بود... بر روی صخرهای بزرگ ایستاد...
شنیده بود که در دل هر تخته سنگ، پیکرهای پنهان است و پیکرتراش باید آن را بیابد...
کوهستان دیگر ساکت نبود...
فردی را به جرم اعتراض، محکوم به کار در گاوداری کردند.
چندی بعد به جرم تحریک افکار عمومی، محکوم به زندان شد.
گاوها دیگر شیر تولید نمیکردند.
-: "عجب تلویزیون خفنیه."
-:"آره، آنتنش برنامهی سرزمین مردگان رو هم میگیره و نشون میده."
-: "نه بابا! خب چرا دور نمیندازیش؟"
-: "والا برنامههاشون از مال خودمون خیلی بهتره."