خرده اندیشه

نوشته‌ها، ترجمه‌ها و اندکی از اندیشه‌های پراکنده‌ی من

خرده اندیشه

نوشته‌ها، ترجمه‌ها و اندکی از اندیشه‌های پراکنده‌ی من

گذشته و آینده در علمی‌تخیلی

فرق بین یک آدم معمولی مثل من با یک نویسنده‌ی علمی تخیلی اینه که من توانایی نگاه به آینده رو ندارم، اما اون نویسنده، این توان رو داره. من نمی‌تونم تصور کنم که دنیا در 25 سال آینده چه تغییراتی خواهد کرد. چه فناوری‌هایی ممکنه به وجود بیاد و زندگی ما دستخوش چه دگرگونی‌هایی خواهد شد، بنا بر تجربه و آن چه که از تغییرات گذشته تا به حال دیدم، یه حدس‌هایی می‌زنم، اما تنها یک دیدگاه کلی دارم. فرض کنید بتونید با دستگاهی، فناوی‌ای، چیزی، پدر پدربزرگتون رو  از زمان رضا شاه بیارین به زمان حال، طبیعیه که اون بنده خدا نه تنها گیج میشه که شاید دیوانه هم بشه. وقتی ببینه همه تو خیابون با خودشون حرف می‌زنن، یه چیزی دست همه‌ی مردمه که سرشون توشه و باهاش یه کارایی می‌کنن، قطار زیرِ زمین، این همه هواپیما بالای سر، ماشین‌های عجیب غریب، آدمای عجیب غریب‌تر و غیره...




آیزاک آسیموف در یک داستان کوتاه، تعریف می‌کنه که یک دانشمند با دستگاهی که اختراع کرده، شکسپیر رو از گذشته به آینده میاره. شکسپیر در ادبیات انگلیسی مثل فردوسی در ادب پارسیه، ولی از بس که زبان انگلیسی از دوران شکسپیر تا حالا دگرگون شده، دانشمند مجبور میشه اونو بفرسته کلاس زبان و ادبیات پایه، که در پایان کلاس هم جناب شکسپیر نمی‌تونه قبول بشه!




یکی از تغییراتی که عمرا کسی  نمی‌تونست تصورشو هم بکنه، جراحی زیباییه. 50 سال پیش همچین چیزی نبود، 30 سال پیش هم نبود، 20 سال پیش هم به این اندازه نبود. اما حالا از واجبات زندگیه. دختر فابریک کم پیدا میشه الان، دست کم همه یه دستی به دماغ کشیدن، بوتاکسی کردن، خلاصه یه صافکاری بدون رنگو همه رفتن. الان دیگه محدود به بانوان هم نیست، مرد و زن همه جوره میرن واسه سرویس، به ویژه بازیگرا. یه بازیگر-مدل مرد ایرانی رو دیدم دیشب تو تلویزیون که لباش در حال حاضر قد لب شتر شده از بس ژل تزریق کرده.